- فرا نمودن
- نمودن، نشان دادن، آشکار ساختن
معنی فرا نمودن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نشان دادن، وانمود کردن
ارائه طریق، دلالت، نشان دادن راه
نهادن، گذاشتن، در میان گذاشتن
نشان دادن کاری ارائه عملی، کار کردن بعملی پرداختن
چهره نمودن صورت خود را نشان دادن خود نمودن: گر زنده جانی یا بمی من دامنش بر تابمی ای کاشکی در خوابمی در خواب بنمودی لقا. (دیوان کبیر 8: 1)
شمانیدن بیزاری جستن
پیش آمدن، اتفاق افتادن
روی نشان دادن، ظاهر شدن، توجه کردن
پیش آمدن
شرح، روشن گری
توضیح